رابطه معلم و شاگرد چگونه باید باشد؟

رابطه معلم و شاگرد چگونه باید باشد؟
نقش معلم در یادگیری دانشآموز چیست؟ رابطه معلم و شاگرد چگونه باید باشد؟ شاید شما هم به دنبال این سوال باشید، که رابطه معلم و شاگرد چه تاثیری در یادگیری دانش آموز دارد و بهتر است این رابطه چگونه باشد؟ برای اطلاع از این پاسخ تا انتهای این متن همراه مشاوره روان پناه باشید.
ویگوتسکی و یادگیری
نظریه رشد شناختی اجتماعی- فرهنگی، او معتقد است که کنش متقابل میان یادگیرنده و محیط اجتماعی وی تعیین کننده ، رشد شناختی کودک است و این رشد ، عموماً به افرادی که در دنیای او هستند وابسته است.
دانشمند روسی لئو سمنویچ ویگوتسکی ، علاقه زیادی به روان شناسی، فعالیتهای فرهنگی ،ادبیات هنر و تاریخ داشت . جنبه های فرهنگی، تاریخی و اجتماعی را در رشد شناختی بسیار با اهمیت میدانست . دانش را چیزی می دانست که از طریق بزرگسالان با تجربه به کودکان بی تجربه انتقال داده می شود. به این ترتیب، بر اساس این نظریه کودک در کسب دانش درست همانند یک کارآموز است . دانشها ،اندیشه ها ، نگرشها و ارزشهای فرد در تعامل با دیگران تحول می یابند. این دیدگاه نقطه مقابل نظریۀ پیاژه است که کودکان خردسال را دانشمندانی کوچک می دانست که بدون کمک ،دیگری به ،تنهایی جهان هستی را میسازند و میفهمند و خود ساخت دانش میپردازند.
ویگوتسکی معتقد است ما با مجموعه ای از تواناییها با نام کارکردهای نخستین ذهنی متولد می شویم این کارکردها شامل تواناییهای ذاتی و نا آموخته نظیر توجه کردن یا احساس کردن هستند. این کارکردهای ذهنی در سالهای آغاز عمر به طور طبیعی وجود دارند و در انسان وحیوان یافت می شوند و ویژگیهای مهم آنها غیرارادی و ناآگاه بودن است. مثلاً هم انسان و هم حیوان، بعد از شنیدن صدای ،شدید بدون اراده به سوی آن توجه میکنند کودکان ،پیش کلامی از طریق همین کارکردهای ذهنی اولیه خود را اداره میکنند ولی کارکردهای عالی ذهنی که از تحول کارکردهای نخستین ذهنی به وجود میآیند ویژه انسانها هستند. از استدلال منطقی توجه انتخابی در زبان میتوان به عنوان کارکردهای عالی ذهنی یاد کرد.
درونی سازی در رابطه معلم و شاگرد
تبدیل تدریجی تجربهها یا فعالیتهای اجتماعی بیرونی به فرایندهای عالی ذهنی درونی سازی نام گرفته است این فرایند از طریق یک ابزار یا علامت رخ میدهد. ابزار چیزیست که در خدمت چیزی دیگر به کار میرود و یک شیء بیرونیست که مورد دستکاری قرار میگیرد تا فرد با آن بر محیط عمل کند علامت هم چیزی است که به جای چیزی دیگر مورد استفاده قرار میگیرد.
همچنین اگر درباره رفتار با نوجوان پسر و دختر خصوصا در دوره متوسطه دوم اطلاعی ندارید به این صفحه بروید.
زبان در رابطه معلم و شاگرد
آنچه ما را اندیشه حل مسأله یا به کارکردهای عالی ذهنی میرساند زبان است زبان از طریق تعاملات اجتماعی یاد گرفته، می شود. ویگوتسکی در رشد زبان سه مرحله را از هم متمایز میسازد گفتار اجتماعی گفتار خود محورانه و گفتار درونی. ابتدا گفتار اجتماعی یا گفتار بیرونی ظاهر میگردد نقش این گفتار کنترل رفتار دیگران است. مثلاً وقتی که کودک به مادر میگوید «شیر نمیخواهم» یا «نرو »، به کنترل رفتار دیگران میپردازد که پیش از ۳ سالگی ظاهر میشود سپس گفتار خود محورانه پیدا می شود که مرحله انتقالی گفتار بیرونی به گفتار درونی است در این مرحله که بین ۳ تا ۷ سالگی رخ میدهد کودکان غالباً برای کنترل رفتارشان با خودشان حرف می زنند. البته اصطلاح گفتار خود محورانه از آن پیاژه .است او میگفت این نوع گفتار نشان دهنده عدم توانایی کودکپیش عملیاتی در درک دیدگاههای دیگران است اما ویگوتسکی با این اندیشه پیاژه که گفتار کودکان پیش عملیاتی خود محورانه و غیر اجتماعی است شدیداً مخالف است و میگوید کودکان این نوع گفتار را برای کنترل و هدایت رفتار خود مورد استفاده قرار می دهند. آخرین مرحله رشد گفتار ،نیز گفتار درونی است که در حقیقت با خود سخن گفتن به طور بی صداست. گفتار درونی به اندیشه و رفتار انسان جهت میدهد و در همه کارکردهای عالی ذهن وجود دارد. گفتار درونی پس از ۷ سالگی پدیدار میشود .همانطور که تجربه داریم ، بیشترین حجم صحبت افراد با شخص خودشان هست.
در نظریه ویگوتسکی تفکر و زبان در کودکان به صورت فعالیتهای جدا از هم آغاز میگردند .
اگر فرزند شما نیاز به مشاوره تحصیلی دارد همین حالا از این لینک کمک بگیرید.
در کودکان خردسال مانند حیوانات تفکر بدون زبان است. غان و غون کردن اولیه کودکان با هدف جلب توجه یا خوشحال کردن بزرگسالان موردی از زبان بدون تفکر است. در حدود دو سالگی، معانی مجزای تفکر پیش زبانی و زبان پیش عقلی به هم می رسند. در نتیجه تفکر زبانی و زبان عقلانی می شود با این حال زبان و تفکر به طور کامل در هم نمی آمیزند و همواره نوعی استقلال در آنها ادامه مییابد ویگوتسکی معتقد است در فاصلهٔ ۲ تا ۷ سالگی زبان هم نقش درونی یعنی جهت دهی به تفکر و هم نقش بیرونی، یعنی انتقال نتایج تفکر به دیگران را ایفا میکند.
خودنظم دهی
در نظریه ،ویگوتسکی زبان هم وسیله مهمی برای تعامل اجتماعی و هم وسیله تفکر و خود نظم دهی یا خود سامان دهی است. منظور از خود نظم دهی در این نظریه، «توانایی اندیشیدن و حل کردن مسایل بدون کمک دیگران است ایجاد توانایی خود نظم دهی و تفکر مستقلانه شامل چند مرحله است نخست کودک یاد میگیرد که اعمال و صداها دارای معنی اند، مثلاً کودک می آموزد که دست دراز کردن او به سوی یک شیء برای دیگران به معنای آن شيء است در رابطه با یادگیری زبان کودک می آموزد که صداها را با معانی آنها تداعی کند. مرحله دوم برای رسیدن به خود نظم دهی انجام تمرین است. کودک حرکاتی راکه باعث جلب توجه دیگران میشود تمرین میکند ،همچنین برای تسلط بر زبان با دیگران به حرف زدن میپردازد مرحله نهایی خود نظم دهی استفاده از علامت برای تفکر و حل مسأله، بدون کمک دیگران است. در این مرحله کودکان خود نظم دهنده میشوند.
۵ منطقه تقریبی رشد
Zone of proximal development
منطقه تقریبی رشد یکی از مهمترین مفاهیم مورد استفاده ویگوتسکی است. وی معتقد بود که بین آنچه یک فرد میتواند خودش به آن برسد با آنچه با کمک فردی با مهارت می تواند به آن دست یابد تفاوت وجود دارد در حقیقت منطقه تقریبی رشد، به دامنه ای از تکالیفی گفته میشود که کودک به تنهایی از عهده انجام آنها بر نمی آید، اما به کمک بزرگترها یا دوستان بزرگتر از خود قادر است آنها را انجام دهد این دیدگاه اهمیت خاصی برای نقش آموزش در آنچه فرد میتواند انجام دهد، قایل است. آنچه امروز فرد می تواند با کمک دیگری انجام دهد، همان کاری است که فردا به تنهایی قادر به انجام آن است. به یک معنی منطقه تقریبی رشد به توانایی فرد برای یادگیری اشاره دارد برای موضوع های مختلف ممکن است کودکان دارای منطقه تقریبی رشدی متفاوتی باشند برای مثال سامان و سمانه هر دو رانندگی را در سن یکسانی شروع کردند. سامان بعد از ۱۵ جلسه در آزمون رانندگی موفق شد، اما سمانه بعد از چهاردهمین جلسه هنوز امیدی به موفقیت نداشت با این حال سمانه در یادگیری زبان خارجی از سامان پیشی گرفت.
تکیه گاه سازی
scaffolding، تکیه گاه سازی یا پشتیبانی را میتوان به فرایند هدایت یادگیرنده برای گذر از آنچه اکنون میداند به آنچه قرار است یاد بگیرد تعریف کرد در تکیه گاه سازی ابتدا معلم با شخص دیگری که یادگیرنده را یاری میدهد سهم عمده ای از مسئولیت را به عهده میگیرد اما به تدریج که یادگیری پیش می رود مسئولیت به یادگیرنده واگذار میشود.
به باور ویگوتسکی آنچه کودکان به کمک دیگران میتوانند انجام دهند بیشتر معرف توانایی واقعی آنان است تا آنچه به تنهایی از عهده اش برمیآید.
به نظر ویگوتسکی، میتوان دانش آموز را به وسیله زبانی متفاوت کنترل کرد.
مثلا مادری که سعی میکند تا برنامه خاصی را به فرزندش آموزش دهد. اول ممکن است درک کودک از تکلیف آنقدر متفاوت از درک مادر باشد که آنها دو مسئله مختلف را در نظر بگیرند. برای درک مشترک از موقعیت هر دو باید درباره موضوع بحث و مذاکره کنند تا درک یکسانی را که واسطه نام دارد به دست آورند.
بیشتر بخوانید:
مفهوم تکیه گاه سازی مانند چرخهای کوچک کمکی آموزش برای یادگیری دوچرخه سواری برای بچهها است همچنین در یادگیری راه رفتن کودکان نوپا نیز والدین به عنوان تکیه گاه یا وسیله کمکی برای حرکت آنها به حساب می آیند.
کاربرد نظریه ویگوتسکی در آموزش ویگوتسکی نسبت به تأثیر آموزش بر رشد شناختی خوشبینانه است. آموزش باید پیش از رشد رخ بدهد، اگر آموزش بر مرحلهٔ بالاتر از مرحله کنونی رشد کودک تأکید کند موفق است. پس معلم باید از جریان رشد کودک مطلع باشد و محتوای آموزش را طوری طراحی کند که از توانایی کنونی کودک بالاتر باشد.بنابراین از نظر وی معلم در بالا بردن سطح رشد شناختی کودکان نقش پر رنگ دارد از طرف دیگر محیط اجتماعی نیز تعیین کننده فرایند رشد شناختی است. پس باید محیط اجتماعی را بهبود بخشید تا رشد شناختی انسانهایی که در آن محیط پرورش می یابند بهبود یابد. کاربردهای دقیق تر و عملی تر نظریهٔ ویگوتسکی را میتوان در چند مطلب خلاصه نمود:
اهمیت زبان به عنوان یک موضوع محوری مهم در مدارس
تأکید بر مسایل فرهنگی و اجتماعی که رشد شناختی قویاً متأثر از این مسایل است. تأکید بر مفهوم منطقه تقریبی رشد و جدیت معلمان در روبرو ساختن یادگیرندگان با مسایلی که قدری فراتر از سطح تواناییهای فعلی دانش آموزان باشد.
برای مشاوره تلفنی یا حضوری در رابطه با رابطه معلم و شاگرد چگونه باید باشد؟، می توانید، با متخصصین مرکز مشاوره روانپناه با شماره۰۲۱۲۶۶۴۵۱۶۱ و یا ۰۹۰۳۴۲۳۰۷۸۹تماس بگیرید. همچنین می توانید به آدرس تلگرام این https://t.me/ravan_asay مراجعه کنید